خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اورژانس (در بیمارستان)
[اسم]
las emergencias
/ˌemɛɾxˈɛnθjas/
قابل شمارش
جمع مونث
1
اورژانس (در بیمارستان)
1.Llevaron a mi abuelito a emergencias en una ambulancia.
1. بابابزرگم را با آمبولانس به (بخش) اورژانس بردند.
کلمات نزدیک
efervescente
dudar
distraído
disminuir
discutir
enfermería
engañar
enseguida
equipamiento
estar en paro
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان