خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وسایل
[اسم]
el equipamiento
/ˌekipamjˈɛnto/
قابل شمارش
مذکر
1
وسایل
ابزار
1.Los jugadores tienen que traer su propio equipamiento para jugar el partido.
1. بازیکنان باید برای بازی در مسابقه وسایل خودشان را بیاورند.
کلمات نزدیک
enseguida
engañar
enfermería
emergencias
efervescente
estar en paro
estropear
evitar
faltar
ganar peso
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان