1 . گوش کردن 2 . شنیدن (آمریکای لاتین) 3 . گوش کردن (به حرف کسی) 4 . به حرف کسی گوش کردن 5 . به (حرف) خود گوش کردن
[فعل]

escuchar

/ˌeskutʃˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: escuché] [حال: escucho] [گذشته: escuché] [گذشته کامل: escuchado]

1 گوش کردن

  • 1.Ella suele escuchar jazz de camino al trabajo.
    1. او عادت دارد در راه رفتن به محل کارش (آهنگ) جاز گوش کند.

2 شنیدن (آمریکای لاتین)

  • 1.Hola, ¿me escuchas?
    1. سلام، صدای من را می‌شنوی؟

3 گوش کردن (به حرف کسی)

  • 1.¿Me escucharás si te digo que no desesperes?
    1. اگر به تو بگویم که وحشت نکنی، به حرفم گوش می‌کنی؟

4 به حرف کسی گوش کردن

  • 1.Nunca escucha.
    1. او هرگز به حرف کسی گوش نمی‌دهد.

5 به (حرف) خود گوش کردن (escucharse)

  • 1.A veces me escucho y no sé lo que digo.
    1. گاهی به خودم گوش می‌کنم و نمی‌دانم که چه می‌گویم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان