خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ایستگاه مترو
[اسم]
la estación de metro
/ˌestaθjˈɔn de mˈetɾo/
قابل شمارش
مونث
[جمع: estaciones de metro]
1
ایستگاه مترو
1.Cuando estudié en la Ciudad de México, la estación de metro estaba a apenas una cuadra de mi departamento.
1. وقتی که در "مکزیکوسیتی" به مدرسه میرفتم، ایستگاه مترو فقط یک بلوک با ما فاصله داشت.
کلمات نزدیک
quiosco de periódicos
cafetería
empleado público
técnico
chófer
peatón
panadería
edificio de oficinas
tienda por departamentos
grandes almacenes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان