Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . راننده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el chófer
/tʃˈɔfɛɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: chóferes]
[مونث: chófer]
1
راننده
1.Subí al autobús y le pregunté al chófer dónde pudiera comprar un billete.
1. سوار اتوبوس شدم و از راننده پرسیدم که از کجا میتوانستم بلیت بخرم.
کلمات نزدیک
colega
jefe
vendedor
panadero
estudios de religión
técnico
empleado público
cafetería
quiosco de periódicos
estación de metro
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان