خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قومیت
[اسم]
la etnia
/ˈetnja/
قابل شمارش
مونث
[جمع: etnias]
1
قومیت
گروه قومی
1.En nuestra ciudad convive gente de diferentes etnias.
1. در شهر ما مردم از قومیتهای مختلفی باهم زندگی میکنند.
کلمات نزدیک
emparejamiento
elaborado
eclesiástico
echar de menos
desplazar
gracias a
lazos familiares
pleno
progenitor
reciente
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان