خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زن سابق
[اسم]
el ex mujer
/ˈeks muxˈɛɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: ex mujeres]
1
زن سابق
1.El padre de Tina no quería ir a su boda porque su ex mujer iba a asistir.
1. پدر "تینا" نمیخواست که به عروسی او برود، زیرا قرار بود زن سابقش بیاید.
کلمات نزدیک
ex marido
casado
causar daño
símbolo
recibir
hijo único
matrimonio
multicultural
materno
estar enamorado
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان