خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امتحان
2 . بازرسی
3 . معاینه
[اسم]
el examen
/eksˈamɛn/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: exámenes]
1
امتحان
آزمون
1.No se permiten calculadoras en los exámenes.
1. در امتحان (داشتن) ماشینحساب ممنوع است.
2
بازرسی
جستجو
1.Sometieron la camioneta sospechosa a un riguroso examen.
1. از کامیون مشکوک بازرسی کامل انجام شد.
3
معاینه
آزمایش
1.El examen médico duró cuarenta minutos.
1. معاینه پزشکی چهل دقیقه طول کشید.
کلمات نزدیک
biblioteca
diccionario
libro
alfabeto
libro de texto
pizarra
tiza
patio de la escuela
uniforme escolar
mochila escolar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان