خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انتظار
[اسم]
la expectativa
/ˌekspektatˈiβa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: expectativas]
1
انتظار
توقع
1.Tengo grandes expectativas para este trabajo.
1. انتظارات زیادی از این کار دارم.
کلمات نزدیک
maximizar
globalmente
competir
misión
energía renovable
crecimiento
cooperativo
jefe de personal
plantilla
conciliación
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان