Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . مأموریت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la misión
/misjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: misiones]
1
مأموریت
1.La misión enfrentó un gran fracaso.
1. مأموریت با شکستی بزرگ روبهرو شد.
کلمات نزدیک
energía renovable
expansión
drástico
comercialización
promover
competir
globalmente
maximizar
expectativa
crecimiento
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان