خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فشار دادن
[فعل]
exprimir
/ˌekspɾimˈiɾ/
فعل گذرا
[گذشته: exprimí]
[حال: exprimo]
[گذشته: exprimí]
[گذشته کامل: exprimido]
صرف فعل
1
فشار دادن
فشردن
1.Vamos a exprimir un poco de jugo de naranja para el desayuno.
1. ما برای صبحانه کمی آب پرتقال خواهیم فشرد.
کلمات نزدیک
harina integral
pan rallado
trozo
empanado
exprimido
pizca
a fuego lento
recipiente
sopera
ensaladera
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان