خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حلق
[اسم]
el faringe
/faɾˈiŋxe/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: faringes]
1
حلق
گلو
1.La niña tenía la faringe enrojecida e inflamada.
1. حلق (آن) دختربچه قرمز و متورم شده بود.
کلمات نزدیک
paladar
receptor
papila gustativa
percibir
audición
olor
vapor
contacto
sexto sentido
sensorial
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان