خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آبسه دندان
[اسم]
el flemón
/flemˈɔn/
قابل شمارش
مذکر
1
آبسه دندان
1.El dentista me dijo que tengo un flemón y me recetó este antibiótico.
1. دندانپزشک به من گفت که دندانم آبسه کرده و برایم این آنتیبیوتیک را تجویز کرد.
کلمات نزدیک
irritado
propagar
cardíaco
delirar
estado vegetativo
prospecto
herir
restañar
sentimiento
súbito
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان