خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مالیدن
[فعل]
frotarse
/fɾotˈaɾse/
فعل بازتابی
[گذشته: me froté]
[حال: me froto]
[گذشته: me froté]
[گذشته کامل: frotado]
صرف فعل
1
مالیدن
ساییدن
1.Se frotó las manos para calentarlas.
1. او دستهایش را به هم مالید تا گرم شوند.
کلمات نزدیک
fortaleza
fechado
exponer
evento
edificar
fundir
imprescindible
incansable
intérprete
intruso
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان