خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستکش
2 . دستکش (بیسبال)
[اسم]
el guante
/ɡwˈante/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: guantes]
1
دستکش
1.Hacía tanto frío que me tuve que poner los guantes de lana.
1. آنقدر هوا سرد شده بود که مجبور شدم دستکش پشمی بپوشم.
2
دستکش (بیسبال)
1.El guante y el bate de béisbol están en el ático.
1. دستکش و چوب بیسبال در اتاق زیرشیروانی است.
کلمات نزدیک
bolso
cinturón
billetera
pendiente
anillo
bufanda
sombrero
collar
monedero
gorro de lana
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان