1 . علف 2 . سبزی
[اسم]

la hierba

/jˈɛɾβa/
غیرقابل شمارش مونث

1 علف سبزه، چمن

  • 1.La hierba ha crecido mucho después de las lluvias.
    1. بعد از بارش‌ها چمن بسیار رشد کرده‌است.

2 سبزی گیاه دارویی

  • 1.Selena cultiva hierbas en su jardín.
    1. "سلنا" در باغچه‌اش سبزی پرورش می‌دهد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان