خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اثر انگشت
[اسم]
la huella dactilar
/wˈeʎa ðˌaktilˈaɾ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: huellas dactilares]
1
اثر انگشت
1.- Dr. Kimball, sus huellas dactilares estaban por todas partes en el lugar del crimen. - ¡No maté a mi mujer!
1. - دکتر "کیمبال"، اثر انگشتان شما در همه جای صحنه قتل وجود داشت. - من زنم را نکشتم!
کلمات نزدیک
sospechoso
prueba
caso
acusado
testigo
párrafo
dinero
moneda
billete
tarjeta de crédito
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان