خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تخممرغ
2 . تخمک
[اسم]
el huevo
/wˈeβo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: huevos]
1
تخممرغ
1.Desayuné un huevo.
1. من برای صبحانه یک تخممرغ خوردم.
2
تخمک
1.Los ovarios son las glándulas donde se almacenan los huevos de la mujer.
1. تخمدانها غدههایی هستند که تخمکهای زنها در آن نگهداری میشود.
کلمات نزدیک
invernadero
perrera
motosierra
azada
casa del árbol
leche
queso
mantequilla
yogur
helado
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان