خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مهربان
2 . انسانی
[صفت]
humano
/umˈano/
قابل مقایسه
[حالت مونث: humana]
[جمع مونث: humanas]
[جمع مذکر: humanos]
1
مهربان
دلسوز
1.Desearía que los doctores fueran más cálidos y más humanos.
1. ای کاش دکترها گرمتر و دلسوزتر بودند.
2
انسانی
انسان، مربوط به انسانها
1.El cerebro humano lleva a cabo funciones muy complejas.
1. مغز انسان عملکردهای بسیار پیچیده ای را انجام می دهد.
la actividad humana
فعالیت انسانی
کلمات نزدیک
equilibrado
egoísta
sociable
buen humor
mal humor
sensible
maduro
optimista
ordenado
pesimista
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان