خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عجول
[صفت]
impaciente
/ˌimpaθjˈɛnte/
قابل مقایسه
[حالت مونث: impaciente]
[جمع مونث: impacientes]
[جمع مذکر: impacientes]
1
عجول
کمصبر
1.Vivir en Nueva York, donde todo es rápido, me volvió una persona impaciente.
1. زندگی در نیویورک که همهچیز در آنجا سریع است، من را به یک آدم عجول تبدیل کردهاست.
کلمات نزدیک
extrovertido
conservador
arrogante
vídeo
subtítulo
inseguro
intranquilo
introvertido
liberal
mentiroso
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان