1 . عجول
[صفت]

impaciente

/ˌimpaθjˈɛnte/
قابل مقایسه
[حالت مونث: impaciente] [جمع مونث: impacientes] [جمع مذکر: impacientes]

1 عجول کم‌صبر

  • 1.Vivir en Nueva York, donde todo es rápido, me volvió una persona impaciente.
    1. زندگی در نیویورک که همه‌چیز در آنجا سریع است، من را به یک آدم عجول تبدیل کرده‌است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان