خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هزینه
[اسم]
el importe
/impˈɔɾte/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: importes]
1
هزینه
1.El importe de los daños causados por el terremoto ascendía a un millón de dólares.
1. هزینه خسارتهایی که بهخاطر زلزله ایجاد شده بود، به یک میلیون دلار رسید.
کلمات نزدیک
barnizar
desatascar
espantoso
cargar
adaptador
habitar
arrendamiento
inmueble
deudor
renta
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان