خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ضروری
[صفت]
imprescindible
/ˌimpɾesθindˈiβle/
قابل مقایسه
[حالت مونث: imprescindible]
[جمع مونث: imprescindibles]
[جمع مذکر: imprescindibles]
1
ضروری
حتمی
1.Esta guía de viaje es una herramienta imprescindible para tu viaje.
1. این راهنمای سفر یک وسیله ضروری برای مسافرتت است.
کلمات نزدیک
fundir
frotar
fortaleza
fechado
exponer
incansable
intérprete
intruso
juguetear
luchador
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان