1 . خشمگین
[صفت]

indignado

/ˌindiɡnˈaðo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: indignada] [جمع مونث: indignadas] [جمع مذکر: indignados]

1 خشمگین رنجیده، آزرده

  • 1.Mis padres estaban indignados conmigo cuando me echaron de la escuela.
    1. وقتی که من را از مدرسه اخراج کردند، والدینم از دستم خشمگین بودند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان