خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خط
2 . خط (وسایل نقلیه)
[اسم]
la línea
/lˈinea/
قابل شمارش
مونث
[جمع: líneas]
1
خط
1.Dibujó una línea en la arena con un palo.
1. او با چوب روی ماسه یک خط کشید.
2
خط (وسایل نقلیه)
مسیر
1.La línea de autobús de South Portland está fuera servicio hasta mañana.
1. خط اتوبوس "پورتلند جنوبی" تا فردا خارج از سرویس است.
کلمات نزدیک
ayudar
pensar
forma
a través de
muy
causa
significar
antes
movimiento
hasta
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان