خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازاریابی
[اسم]
el marketing
/maɾkˈetiŋ/
غیرقابل شمارش
مذکر
1
بازاریابی
1.No sabré tanto de marketing como tú, pero puedo ver que nuestra estrategia actual no está funcionando.
1. شاید من به اندازه تو از بازاریابی سر در نیاورم، اما میتوانم ببینم که استراتژی کنونی ما مؤثر نیست.
کلمات نزدیک
ventas
departamento
salario
personal
compañero
contabilidad
recursos humanos
informática
estrés
impuesto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان