خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مدرک ثبتنام
2 . پلاک (وسایل نقلیه)
3 . شماره پلاک (وسایل نقلیه)
[اسم]
la matrícula
/matɾˈikula/
قابل شمارش
مونث
[جمع: matrículas]
1
مدرک ثبتنام
1.Tienes que llevar contigo tu matrícula el primer día de clases.
1. باید اولین روز کلاس مدرک ثبتنامت را با خودت ببری.
2
پلاک (وسایل نقلیه)
1.El ladrón cambió la matrícula del auto.
1. دزد پلاک اتومبیل را عوض کرد.
3
شماره پلاک (وسایل نقلیه)
1.¡Rápido! Anota la matrícula de ese carro.
1. زود باش! شماره پلاک آن اتومبیل را یادداشت کن.
کلمات نزدیک
lograr
localidad
internauta
incluir
impaciencia
no parar
olla aranesa
marchando
que os aproveche
soler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان