خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سوار شدن
[فعل]
montar
/mɔntˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: monté]
[حال: monto]
[گذشته: monté]
[گذشته کامل: montado]
صرف فعل
1
سوار شدن
1.Mabel aprendió a montar el caballo de su abuelo cuando tenía apenas cuatro años.
1. وقتی که "میبل" فقط چهار سال داشت، یاد گرفت که سوار اسب پدربزرگش بشود.
کلمات نزدیک
nevar
llover
amargo
recoger la mesa
quitar la mesa
olivo
fiel
multicolor
balón
ganar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان