خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نیاز
[اسم]
la necesidad
/nˌeθesiðˈad/
غیرقابل شمارش
مونث
1
نیاز
اجبار، ضرورت
1.Empecé a trabajar por necesidad, no porque quisiera hacerlo.
1. من بهخاطر نیاز شروع به کار کردم، نه برای اینکه خودم میخواستم.
کلمات نزدیک
escasez
escasear
caducado
pudrir
industrial
abundancia
abundar
sabroso
apetecible
insípido
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان