خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ساحل
[اسم]
la orilla
/ɔɾˈiʎa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: orillas]
1
ساحل
1.Los niños jugaron por la orilla del lago Michigan.
1. بچهها در ساحل دریاچه میشیگان بازی کردند.
کلمات نزدیک
cuesta
valle
glaciar
tsunami
terremoto
cascada
roca
colina
cañón
pantano
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان