خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تخمدان
[اسم]
el ovario
/oβˈaɾjo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: ovarios]
1
تخمدان
1.Mi hermana acudió a su ginecólogo para discutir sobre un dolor en los ovarios.
1. خواهرم به دکتر زنان رفت تا درمورد درد در تخمدانهایش با او صحبت کند.
کلمات نزدیک
próstata
pene
testículo
duodeno
diafragma
oviducto
útero
óvulo
esperma
escroto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان