Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . تخمک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el óvulo
/ˈɔβulo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: óvulos]
1
تخمک
1.Solo uno de los espermatozoides entra en el óvulo.
1. فقط یکی از اسپرمها وارد تخمک میشود.
کلمات نزدیک
útero
oviducto
ovario
próstata
pene
esperma
escroto
clítoris
vagina
blanco
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان