خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلمه
2 . قول
3 . نوبت صحبت
[اسم]
la palabra
/palˈaβɾa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: palabras]
1
کلمه
واژه
1.Estoy buscando una palabra de cinco letras.
1. من دنبال یک کلمه پنجحرفی میگردم.
2
قول
1.Ana te dio su palabra que no contaría el secreto.
1. "آنا" به تو قول داد که راز را برملا نکند.
3
نوبت صحبت
1.El presidente dio la palabra a los candidatos para realizar sus presentaciones.
1. رئیس نوبت صحبت را به نامزدها داد تا سخنرانیشان را انجام دهند.
کلمات نزدیک
desde
en
para
como
videojuego
lo
de
a
otro
que
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان