خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بوقلمون
2 . گوشت بوقلمون
[اسم]
el pavo
/pˈaβo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: pavos]
[مونث: pava]
1
بوقلمون
1.La pava ha puesto dos huevos.
1. بوقلمون دو عدد تخم گذاشتهاست.
2
گوشت بوقلمون
1.Mi madre hizo un pavo exquisito para el día de acción de gracias.
1. مادرم برای روز شکرگزاری یک بوقلمون خوشمزه درست کرد.
کلمات نزدیک
cuervo
pingüino
cisne
búho
ganso
avestruz
cigüeña
pollito
águila
pavo real
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان