خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گوشواره
2 . منتظر
[اسم]
el pendiente
/pɛndjˈɛnte/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: pendientes]
1
گوشواره
1.Le voy a regalar a mi mamá unos pendientes hermosos.
1. من به مادرم یک جفت گوشواره زیبا هدیه خواهم داد.
[صفت]
pendiente
/pɛndjˈɛnte/
قابل مقایسه
[حالت مونث: pendiente]
[جمع مونث: pendientes]
[جمع مذکر: pendientes]
2
منتظر
1.El estudiante está pendiente de los resultados del examen.
1. دانشآموز منتظر نتایج امتحان است.
کلمات نزدیک
anillo
paraguas
gafas de sol
gafas
lencería
billetera
cinturón
bolso
guante
bufanda
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان