خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیانیست
[اسم]
la pianista
/pjanˈista/
قابل شمارش
مونث
[جمع: pianistas]
1
پیانیست
نوازنده پیانو
1.El pianista abrió el concierto con una sonata de Beethoven.
1. پیانیست کنسرت را با یک سونات از بتهوون شروع کرد.
کلمات نزدیک
instrumento de viento
instrumento de percusión
instrumento de cuerda
guitarrista
flautista
saxofonista
soplar
trompetista
vibrar
violinista
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان