Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . فلوتزن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el flautista
/flaʊtˈista/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: flautistas]
[مونث: flautista]
1
فلوتزن
نوازنده فلوت
1.Mi prima es flautista con la orquesta nacional.
1. دخترعمویم در ارکستر ملی نوازنده فلوت است.
کلمات نزدیک
ensayar
cuerda
composición
clarinetista
vino rosado
guitarrista
instrumento de cuerda
instrumento de percusión
instrumento de viento
pianista
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان