Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . قطعه موسیقی
2 . نگارش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la composición
/kˌɔmposiθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: composiciones]
1
قطعه موسیقی
اثر
1.Se trata de una composición para piano y violín.
1. (آن) یک قطعه موسیقی برای پیانو و ویولن است.
2
نگارش
تحریر
1.Su pasión por el lenguaje se manifiesta en la elaborada composición de sus poemas.
1. علاقه او به زبان در نگارش دقیق شعرهایش آشکار است.
کلمات نزدیک
clarinetista
vino rosado
vegetal
trocear
tarta
cuerda
ensayar
flautista
guitarrista
instrumento de cuerda
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان