خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مصور
[صفت]
pictórico
/piktˈɔɾiko/
قابل مقایسه
[حالت مونث: pictórica]
[جمع مونث: pictóricas]
[جمع مذکر: pictóricos]
1
مصور
تصویری
1.Habían insistido en una cobertura pictórica completa del evento.
1. آنها بر پوشش تصویری کامل از آن رویداد اصرار داشتند.
کلمات نزدیک
creador
exhibir
arquitectura
artístico
cubismo
contemporáneo
heterogéneo
tendencia
expresionista
estética
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان