خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نقاشی
2 . رنگ
[اسم]
la pintura
/pintˈuɾa/
غیرقابل شمارش
مونث
1
نقاشی
1.La pintura es una de sus aficiones favoritas.
1. نقاشی یکی از سرگرمیهای موردعلاقه او است.
2
رنگ
1.Tenemos que mezclar las pinturas para lograr el color deseado.
1. برای بهدستآوردن رنگ دلخواه باید رنگها را باهم ترکیب کنیم.
کلمات نزدیک
audiencia
escenario
teatro
sinfonía
clave
dibujo
paleta
pincel
pintura al óleo
orígami
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان