خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ذره
[اسم]
la pizca
/pˈiθka/
غیرقابل شمارش
مونث
1
ذره
مقدار اندک
1.Añádele una pizca de paprika al arroz, pero no te pases.
1. مقدار اندکی پاپریکا به برنج اضافه کن، اما زیاد نریز.
کلمات نزدیک
exprimir
harina integral
pan rallado
trozo
empanado
a fuego lento
recipiente
sopera
ensaladera
bol
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان