خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برنامهریزی کردن
[فعل]
planificar
/plˌanifikˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: planifiqué]
[حال: planifico]
[گذشته: planifiqué]
[گذشته کامل: planificado]
صرف فعل
1
برنامهریزی کردن
1.Tenemos que planificar detenidamente las actividades para el congreso.
1. باید فعالیتهای کنفرانس را با جزئیات برنامهریزی کنیم.
کلمات نزدیک
planchar
nutrir
legumbre
labor
inscribir
probar
programa
rellenar
rendimiento
reparto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان