خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پماد
[اسم]
la pomada
/pomˈaða/
غیرقابل شمارش
مونث
1
پماد
کرم
1.Su madre le puso pomada en la picadura de abeja.
1. مادرش روی جای نیش زنبور پماد زد.
کلمات نزدیک
picor
ong
odontología
marear
leve
privado
público
recomendar
retrasar
soltar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان