خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گذاشتن
2 . روشن کردن
3 . پوشیدن
4 . قرار دادن (تمثیلی)
5 . پوشاندن (لباس)
6 . نامیدن
7 . افتتاح کردن
8 . شدن
9 . غروب کردن
10 . حرکت کردن
[فعل]
poner
/ponˈɛɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: puse]
[حال: pongo]
[گذشته: puse]
[گذشته کامل: puesto]
صرف فعل
1
گذاشتن
قرار دادن
1.¿Dónde pones las llaves?
1. کلیدها را کجا گذاشتی؟
poner huevo
تخم گذاشتن
Las gallinas ponen un huevo al día.
مرغها روزی یک تخم میگذارند.
2
روشن کردن
1.¿Ponemos la calefacción?
1. شوفاژ را روشن کنیم؟
3
پوشیدن
به تن کردن
(ponerse)
1.Ponte la gabardina, está lloviendo.
1. بارانیات را بپوش؛ دارد باران میبارد.
4
قرار دادن (تمثیلی)
گذاشتن
1.Su renuncia me pone en una situación difícil.
1. استعفای او من را در شرایط سختی قرار داد.
5
پوشاندن (لباس)
(لباس) تن کسی کردن
1.Después de bañar a la bebé, hay que ponerle ropa limpia.
1. بعد از اینکه بچه را شستی، باید لباس تمیز تنش کنی.
6
نامیدن
نامی را روی کسی گذاشتن
1.Si tengo un niño le pondré Manuel, que es el nombre de mi padre.
1. اگر پسردار بشوم، نامش را "مانوئل" که نام پدرم است، خواهم گذاشت.
7
افتتاح کردن
باز کردن
1.Sandy y su esposo van a poner una panadería en la calle principal.
1. "سندی" و شوهرش میخواهند در خیابان اصلی یک نانوایی باز کنند.
8
شدن
(ponerse)
1.Se pone blando cuando se cocina.
1. وقتی که پخته شود، نرم میشود.
9
غروب کردن
(ponerse)
1.El sol se pone y entonces cae la noche.
1. خورشید غروب میکند و سپس شب میشود.
10
حرکت کردن
رفتن
(ponerse)
1.Ponte un poco más a la derecha.
1. کمی بیشتر بهطرف راست حرکت کن.
کلمات نزدیک
fin
también
conjunto
dicho
tiempo
añadir
incluso
deber
seguir
acto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان