خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تدارکات
[اسم]
los preparativos
/pɾˌepaɾatˈiβos/
قابل شمارش
جمع
1
تدارکات
مقدمات
1.Melisa está ocupadísima con los preparativos para su boda.
1. "ملیسا" بهشدت مشغول تدارکات عروسیاش است.
کلمات نزدیک
película de ciencia ficción
película de aventuras
negativo
resolución
duplicado
metraje
fase
actuar
manipular
finalizado
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان