خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تقدم
[اسم]
la primacía
/pɾˌimaθˈia/
قابل شمارش
مونث
[جمع: primacías]
1
تقدم
برتری، اولویت
1.Ese país representa una grave amenaza a nuestra primacía en el campo tecnológico.
1. آن کشور تهدیدی جدی برای تقدم ما در زمینه فناوری است.
کلمات نزدیک
subjetivo
simbólico
emotivo
reflejar
reflejo
descripción
realidad
soledad
miseria
existencial
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان