Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . وجودی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
existencial
/ˌeksistɛnθjˈal/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: existencial]
[جمع مونث: existenciales]
[جمع مذکر: existenciales]
1
وجودی
وابسته به فلسفه هستی گرایی
1.El artista atravesó una crisis existencial a principios de los años noventa que dio un giro radical al rumbo de su pintura.
1. (این) هنرمند در آغاز دهه نود دچار یک بحران وجودی شد که روند نقاشی او را کاملاً تغییر داد.
کلمات نزدیک
miseria
soledad
realidad
descripción
primacía
invadir
guerra mundial
homogéneo
piedra
herramienta
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان