خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مشکل
[اسم]
el problema
/pɾɔβlˈema/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: problemas]
1
مشکل
1.Aún no hay solución para el problema de la violencia en las calles de nuestra ciudad.
1. هنوز راهحلی برای مشکل خشونت در خیابانهای شهر ما وجود ندارد.
کلمات نزدیک
orden
buque
completo
suceder
pregunta
pieza
cima
rey
multiplicar
curso
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان