خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرد روسپی
[اسم]
el prostituto
/pɾˌɔstitˈuto/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: prostitutos]
1
مرد روسپی
culturally sensitive
1.El joven afirmó que le pagaron por sexo, pero negó ser un prostituto.
1. مرد جوان تأیید کرد که برای سکس به او پول دادند، اما انکار میکرد که روسپی است.
کلمات نزدیک
ley
base de datos
señal
redes sociales
chat
multa
prisión
tribunal
jurado
testigo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان