خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازتاب کردن
[فعل]
reflejar
/rˌeflexˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: reflejé]
[حال: reflejo]
[گذشته: reflejé]
[گذشته کامل: reflejado]
صرف فعل
1
بازتاب کردن
منعکس کردن
1.La luna se reflejó en un espejo.
1. (عکس) ماه در آینه منعکس شده بود.
کلمات نزدیک
reflejo
circundante
interior
intuitivo
reacción
emotivo
simbólico
subjetivo
primacía
descripción
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان