خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استراحت کردن
[فعل]
relajarse
/rˌelaxˈaɾse/
فعل بازتابی
[گذشته: me relajé]
[حال: me relajo]
[گذشته: me relajé]
[گذشته کامل: relajado]
صرف فعل
1
استراحت کردن
آسودن
1.Voy a tomarme un baño caliente para relajarme.
1. میخواهم یک حمام آب گرم بگیرم تا استراحت کنم.
کلمات نزدیک
preparar la cena
sacar al perro
hacer la cama
igualmente
que descanses
a diario
bronce
dorado
magenta
turquesa
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان